کاردستی
این هم از کاردستیهای آرشیدا که با خاله سهیلا درست کردند ... ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
9:27
نوروز 92
این یه خونه تکونی از نوع کامپیوتر اداریه .این عکسها روی کامپیوتر اداریم بود و چون مدت ماموریتم در حال اتمامه در حال پاک کردن اطلاعات شخصی هستم و این فولدر هم از همون نوعه !!!!!!!! یادم اومد روز عید من و بابائی باهم رفتیم کوه صفه و این هفت سین زیبا اونجا بود این هم مامان کوهنوردت ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
9:18
گلستان کوه
دختر گلم خیلی مامان زرنگی داری چون عکسهای اردیبهشت را الان میذارم .البته خودت بهتر می دونی که سر مامانت خیلی شلوغه .و این عکسها را توی یه فلدر گذاشته بودم تا هر وقت فرصت شد بذارم .اردیبهشت ماه با بابائی رفتیم گلستان کوه خوانسار خیلی عالی و زیبا بود و این هم عکسهاش با تاخیر 6ماهه .... گلهای لاله واژگون دختر گلم حسابی سردش شده چون بارون هم میومد ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
9:07
آرشیدا و عسل
این هم آرشیدا و عروسک معروفش "عسل "البته عروسکهای دیگه ای هم داره ولی این عروسک از همه محبوبتره .واسم عروسکهاشو خودش انتخاب می کنه .شیرین و آیدا و فاطمه وبلفی سگ معروفش ومهتاب عروسک دستکشی آرشیداست . ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
8:57
1-2-3
نماز خواندن آرشیدا
عزیز دلم، خالصانه با چهره ای معصوم و زیبائی وصف ناشدنی روبه درگاه ایزد منان دست به دعا بر میدارد و خدا را به خاطر همه نعمتهای بی پایان شکرگزاری می کند و برای همه دعا می کند .مگر می شود خدا معصومیت این بنده بی نظیرش را ببیند و دعایش را اجابت نکند . ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
12:32
نقاشی
دختر گلم به نقاشی کشیدن خیلی علاقه داره و بیشتر وقتها در حال کشیدن نقاشیه .از مامان و بابا گرفته تا قوری و مورچه را می کشه و البته خیلی دقیق به اطرافش نگاه می کنه .وقتی خودش را می کشه حتما با موهای فرفری و یه خال کوچیک روی صورتش شناخته میشه .وبابا اسی حتما عینک داره .وقتی مورچه می کشه شاخکهاش فراموشش نمیشه . یه روز یه مامان کشید با دو تا خط برای بینی .گفتم :چرا دو تا خط گذاشتی ؟گفت ببین دوتا سوراخ داره . نقاشی آرشیدا در 2سال و 6ماهگی یه روز دیدم دختر گلم روی دیوار نقاشی کشیده با زحمت پاک کردم و یه کاغذتوی راهرو چسبوندم و تا مدتی در حال نقاشی کردن روش بود . ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
12:25
نقاشی و قصه
یه روز آرشیدا در حال نقاشی کشیدن بود سه نا آدم کچل کشید گفتم پس موهاش کو ؟گفت صبر کن .توی آسمون یه تیکه ابر کشید و بعد به قول خودش برق و برق و بعد بارون .....بعد گفت حالا داره بارون میریزه روی سر این کچلها و موهاشون در میاد !!!!!! آدم وسطیه متعجب شده برای همین چشمهاش برجسته شده . ! این نقاشی در حال حاضر داخل یه کاور پلاستیکی در کشو میز کارمه و انرژی بخش و قوت قلب منه ! ...
نویسنده :
مامان آرشیدا
12:20